English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3358 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی متوجه ما است
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
tenty U متوجه
overhanging U متوجه
attentive U متوجه
advertent U متوجه
regardful U متوجه
on ones guard U متوجه
heedful U متوجه
direct U متوجه ساختن
directed U متوجه ساختن
directs U متوجه ساختن
Be carful . U متوجه باش
tendentious U متمایل متوجه
wistful U متوجه ارزومند
heliotropic U متوجه پرتوافتاب
lend U متوجه شدن
lends U متوجه کردن
lend U متوجه کردن
lends U متوجه شدن
see through U متوجه شدن
theocentric U متوجه بخدا
see-through U متوجه شدن
point U متوجه ساختن
presentient U قبلا متوجه
to waken U متوجه کردن
particular redemption U متوجه فقره
finical U متوجه جزئیات
bigness U بزرگی
augustness U بزرگی
hugeness U بزرگی
masterdom U بزرگی
massiveness U بزرگی
voluminosity U بزرگی
magneficence U بزرگی
voluminesity U بزرگی
magnifcation U بزرگی
greatness U بزرگی
bulkiness U بزرگی
gloriousness U بزرگی
grandness U بزرگی
supercilicusness U بزرگی
magnitude U بزرگی
size U بزرگی
largeness U بزرگی
dignity U بزرگی
enlargements U بزرگی
gentility U بزرگی
enlargement U بزرگی
hauteur U بزرگی
grandeur U بزرگی
sizes U بزرگی
Oh, I see! U آه، الان متوجه شدم!
Now I understand! U حالا متوجه شدم!
I see now . I got it now . I understand now. U حالافهمیدم ( متوجه شدم )
see the light <idiom> U متوجه اشتباه شدن
self centered U متوجه نفس خود
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
I am sorry, I don't understand. متاسفم، من متوجه نمیشوم.
reentrant U متوجه بسمت داخل
he aimed it at me U سخنش متوجه من بود
earthbound U متوجه بسوی زمین
It dawned on me. U بعدش من متوجه شدم.
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
acroscopic U متوجه به بالا صعودی
otherworldly U متوجه دنیای دیگر
He is attentive to his work . U متوجه کارش است
point U به سمت متوجه کردن
It has come to my notice that… U اخیرا"متوجه شده ام که ...
to point to something U به چیزی متوجه کردن
megacephaly U بزرگی بیش از حد سر
aggrandizement U افزایش بزرگی
formidability U استحکام بزرگی
eminency U برامدگی بزرگی
immeasurableness U بزرگی بی اندازه
immenseness U بزرگی عظمت
order of magnitude U مرتبه بزرگی
he did me a great wrong U خطای بزرگی .....
man and boy U چه در کودکی چه در بزرگی
to a greatness U به بزرگی رسیدن
vastity U عظمت بزرگی
vastitude U عظمت بزرگی
so large U باین بزرگی
vastness U عظمت بزرگی
to a greatness U بزرگی یافتن
Lordships U سیادت بزرگی
Lordship U سیادت بزرگی
eminence U برامدگی بزرگی
amplitude U دامنه بزرگی
magnanimity U بزرگی طبع
headship U بزرگی برتری
sample size U بزرگی نمونه
she was nipped in the bud U به بزرگی نرسید
headships U بزرگی برتری
diverts U متوجه کردن معطوف داشتن
falloff U متوجه بودن منحرف شدن
I am concentrating on my studies . U افکارم متوجه مطالعاتم است
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Be carful of your health . U متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice . U کسی را متوجه چیزی کردن
divert U متوجه کردن معطوف داشتن
diverted U متوجه کردن معطوف داشتن
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
that is no great work U کار بزرگی نیست
he is a great person U شخص بزرگی است
he is a great help U او کمک بزرگی است
too big for one's breeches/boots <idiom> U احساس بزرگی کردن
to be toast [American E] <idiom> U در دردسر بزرگی بودن
the meridian of glory U اوج بزرگی یا جلال
come a long way <idiom> U برنامه بزرگی ریختن
breadth of mind U بزرگی یا وسعت فکر
pyralidid U خانواده بزرگی ازپروانه ها
monstrousness U شگفت انگیزی بزرگی
bulk U حجم بزرگی از چیزی
to strike at any one U ضربت خود را متوجه کسی ساختن
It was only when she rang up [called] that I realized it. U تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
It finally sunk in ! <idiom> U آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
to pull any one by the sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one's sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
to set one's affection فکر یا میل خود را متوجه ساختن
At last the penny dropped! <idiom> U آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
bias error U خطایی با علامت و بزرگی ثابت
Majesties U بزرگی عظمت وشان واقتدار
Majesty U بزرگی عظمت وشان واقتدار
steatopygia U بزرگی وفربهی کفل زنان
(when the) chips are down <idiom> U بامشکل بزرگی مواجه شدن
decks U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
deck U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
piece deresistance U مثلا تیکه بزرگی از گوشت
he did me a great wrong U بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
intensive bombardment U بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
boomerangs U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
asleep at the switch <idiom> U متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
boomeranging U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
A big rock rolled down the mountain. U سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
nothing great is easy U هیچ کاری بزرگی اسان نیست
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
introverts U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
treadmills U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmill U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
anagoge U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagogy U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
multivolume file U فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
miller thumb U یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
mastiffs U سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breaker U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
breakers U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
broadsheets U کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
broadsheet U کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
mastiff U سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
rocking stone U سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
the propylaea U نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
feel out <idiom> U صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
extroverts U شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
extrovert U شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
internally blown flap U فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
emphysema U اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben U ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
multiplan U یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
sail U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailings U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
band shell U جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
bulk U رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
they are all of one mind U هستند
ScriptX U هستند
plants indigenous to that soil U هستند
are U هستند
they are at loggerheads U هر دو سنگ یک من هستند
there are numbers who U بسیاری هستند که
who are they? U انها کی هستند
they are well matched U هم کفو هستند
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1incentive
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Both the Afghan government and the international society agree that Afghanistan confronts major challenges before mining becomes the country’s economic lifeline and help create creation of a more self
1conscious
1Youths are strongly influenced by the media
1wife is life life is knife knife kill the life
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com